یک"من"دیگر

اینجا خوشحال می نویسم که غمتان را لحظه ای چند از یاد ببرید...

یک"من"دیگر

اینجا خوشحال می نویسم که غمتان را لحظه ای چند از یاد ببرید...

گریزی بر جفنگیات زندگی یک جفت زن و شوهر

از سرما تا خرتناق زیر پتو خزیده بودم و در حقیقت پتو را لوله کرده بودم دور خودم و فقط کله ام آن هم نصفه و نیمه بیرون بود...

واو" با هار هار فراوان: اِ... چقدر شبیه کِرم شدی!هوووی کِرمک! کِرمو! کِرمی!

من با نُنُریت و نکبتیت شدید: باشه من کرمم .ولی دو سه ماه دیگه وقتی پروانه شدم، دو تا بال خوشگل در آوردم، پریدم و رفتم، همه خواستن بیان منو بگیرن(!!!) اونوقت حالیت می شه که کی کِرمه!

"واو" با تغییرآنی صد و هشتاد درجه در پک و پوز: بله بله؟ می خوای بال در بیاری کجا بری؟بال در بیاری که کی بگیرتت؟ خوشگل بشی واسه کی؟! بی خود کردی اصلا! پاشو جمع کن این پتو و کرم بازیا رو! دیگه نبینم رژ بزنی بری بیرون!

من با نگاهی خبیث در دوربین: هار هار هار!

 

اضافات افاضات:

مردها همانند زن ها حساسند فقط کافیست بعضی وقت ها لگدی نثار حساس دانشان بنمایید! ( حکیم من السادات شهر سهرابی!)

درب نظر دان را تخته نمودم. فکر کنم اینطوری با خیال راحت تری بیایید و بروید. اگر درد دل فوری یا امر واجبی داشتید به سراغ  گزینه "تماس با من" رفته و امرتان را بفرمایید. در خدمتم...